وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم...

وقتی که دیگر رفت به انتظار آمدنش نشستم ...

وقتی دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم ...

وقتی او تمام شد من آغاز شدم ...

و چه سخت است تنها متولد شدن ...

مثل تنها زندگی کردن ...

مثل تنها مردن...

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
بارون پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:30 ب.ظ http://delvapasiii.blogsky.com

کاش در امتداد سکوتم؛ فریادهای عاشقانه ام را میشنیدی....
کاش در ورای لبخند م غم انگیز ترین نگاهم را میدیدی......
کاش باور کنی تا ابد در قلبم جای داری!
فقط کاش میدانستی که جز تو از خدا دیگر هیچ چیز نمی خواهم!
برایم کافیست بدانم هستی
بودنت برایم کافیست

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین جمعه 8 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:45 ب.ظ http://rue.blogsky.com

نگاهم کرد پنداشتم دوستم دارد نگاهم کرد در نگاهش هزاران شوق عشق را دیدم نگاهم کرد دل به او بستم ولی بعدها فهمیدم فقط نگاهم می کرد
.
.
.
.
دلت شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد