یادته یه روزی بهم گفتی هر وقت خواستی گریه کنی برو

زیر بارون که نکنه نامردی اشک هاتو ببینه و بهت بخنده...

گفتم اگه بارون نیومد چی؟؟ گفتی اگه چشمای قشنگ تو

بباره آسمون گریش می گیره...

گفتم یه خواهش دارم : وقتی آسمون چشام

خواست بباره تنهام نزار...گفتی به چشم...حالا امروز

من دارم گریه می کنم اما... آسمون نمی باره...و تو هم اون دور دورا

ایستادی و داری بهم می خندی...

نظرات 2 + ارسال نظر
راوی خاطرات بزها پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:39 ب.ظ

بعضی از نوشته ها اینقدر قشنگه که آدم می تونه چند روز باهاش صفا کنه
خسته نباشی

ستاره شنبه 25 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:58 ق.ظ http://www.setare1365.blogsky.com

خییییییییییییییییییییییییییییییییلیییییییییییییییییییییییییییی زیبا بود به منم سر بزن

ستاره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد