یه دختره کور یه دوست پسری داشت که عاشقه اون دختره بود.
همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم
یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده
وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره
بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو
پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت:
مراقب چشمای من باش
سلام
متنه زیبایی بود...اما در مورده همه صادق نیست..
اما باید بهش فکر کرد...
باور کن که این افسانه است...
روشندلان قبل از گشودن چشم به جهان ظاهری ضمیری زیبا و قشنگ یافته اند زیرا می دانند که این تنها امانتی نزد ماست و موهبت خداوندی است.
دوست عزیز سلام
در بزرگترین شب سال ....بهترین هارا برایت آرزو می کنم... شاد باشی ....
hamishe zendegi hamine:(