میخوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه

من باشم و تو باشی و یک شب مهتابی باشه

میخوام یه کاری بکنم شاید بگی دوستم داری

میخوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری

میخوام ترو قسم بدم به جون هرچی عاشقه

به جون هرچی قلب صاف رنگ گل شقایقه

یه موقعی فکر نکنی دلم برات تنگ نمیشه

فکر نکنی اگه بری زندگی کمرنگ نمیشه

راستی دلت می آد بری؟بدون من بری سفر؟

بعدش فراموشم کنی برات بشم یه رهگذر؟

چهره تو یادم می آد وقتی که بارون می زنه

کاش بدونی که چشاتو به صد تا دنیا نمیدم

یه موج گیسوی ترو به صد تا دریا نمیدم

به آرزوهام می رسم وقتی که تو پیشم باشی

تا وقتی اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه

هوای رفتن که کنی مرگ گلای مریمه

نگام کن و برام بگو بگو میری یا می مونی؟

بگو دوسم داری یا نه؟ مرگ گلای شمدونی

نامه داره تموم میشه مثل تموم نامه ها

اما تو مثل آسمون عاشقی و بی انتها

 

"مریم حیدر زاده"

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نسرین جمعه 7 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:06 ق.ظ http://www.nasigoli.blogsky.com

سلام! من این مطلبو خودم نوشتم خواستی نظر بده! یا حق!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد